تفاوت ميان آثار اختتام و بطلان در معاهدات و قراردادهاي بين المللي

اثر اختتام، از این پس (Ex nunc) است یعنی عطف به ماسبق نمی­شود و اثر بطلان، از ابتداء (Ex nunc) است، یعنی عطف به ماسبق می­شود. با این همه، توقف اثر معاهده وجه اشتراک بطلان و اختتام است. به همین جهت هرگاه یکی از دولتهای طرف معاهده بخواهد آثار معاهده را در قبال خود متوقف سازد، یا به علت اختتام استناد می­کند یا دلیلی برای بطلان عرضه می­دارد. معاهده 1969 نیز با توجه به همین وجه اشتراک، قواعد کلی و خصوصاً آئین بطلان و اختتام را در یک بخش (بخش پنجم) آورده است.

البته هریک از این دو پدیدار، طبیعت حقوقی خاصی دارد که با دیگری متفاوت است. اختتام بر آثار پیشین معاهدۀ معتبر لطمه­ای وارد نمی­کند، اما بطلان خود اصولاً به این معناست که معاهده از اصل (Ab initio) قادر به ایجاد اثر نبوده است. بند 1 از ماده 69 معاهده 1969 نیز با تأیید این مفهوم اعلام کرده است که «مقررات معاهدۀ باطل توان [قوت] حقوقی ندارد.» این ماده با تمهید چنین مقدمه ه­ای، در بند 2 خود، ضمن تنظیم آثار بطلان معاهده مقرر کرده است که «چنین اعمالی حقوقی براساس چنین معاهده ه­ايی انجام گرفته باشد، هریک از طرفهای معاهده می­تواند از هر طرف دیگر بخواهد، تا آنجا که مقدور می­نماید، وضعیت را در روابط متقابل به صورتی که پیش از انجام آن اعمال وجود داشته است، درآورد». بدیهی است که این قاعده بر آن دسته از اعمالی که پیش از اختتام معاهده، با استناد مقررات به آن، انجام گرفته است قابل انطباق نیست. 

1-     اختتام جزئی معاهده:

از آنجا که اختتام معاهده به معنای پایان پذیرفتن آثار معاهده است، هیچ مانعی دیده نمی­شود که بعضی آثار معاهده خاتمه پذیرد و بعضی دیگر همچنان به قوت خود باقی بماند. با این حال، اختتام جزئی معاهده محدودیتهایی دارد که در ماده 44 معاهده 1969 به آنها اشاره شده است.

2-    اختتام محدود معاهده:

اگر آثار معاهده در قبال یکی از طرفها یا در روابط میان بعضی طرفهای معاهده متوقف گردد، ولی در قبال سایر طرفها همچنان بر دوام بماند، اختتام معاهده حالتی محدود دارد. با این حال اختتام محدود فقط در حوزۀ معاهدات چند جانبه مصداق دارد. 

مفهوم اختتام در معاهدات بين المللي

اختتام معاهده به معنای خاتمه معاهده و یا به عبارت دقیق تر متوقف شدن آثار آن است. آثار هر معاهده قواعدی است که معاهده پدید می آورد، تکالیف و حقوق و وضعیت های حقوقی مختلفی است که از آن ناشی می شود. از این رو، هرگاه علت اختتام پدیدار شود، عمر این قواعد و وضعیت ها نیز به سر می آید. نحوه ی به پایان رسیدن حیات معاهده به تناسب طبیعت آثار خاص هر معاهده متفاوت است. بعضی معاهدات آناً مولد رابطه حقوقی در قلمروی معین هستند، مثل معاهدات در حکم قرارداد. خاتمه اعتبار این معاهدات، پیش از اجرا، به معنای فعلیت نیافتن آنها؛ ورنه نتیجه اجرای آن معاهدات است.

دسته ای دیگر از معاهدات تعهداتی برای طرفهای خود به وجود می آورند یا آنکه اختیارات یا توانایی هایی به آنها می دهند که اجرا یا اعمال آنها با رفتاری دائم در زمان تداوم دارد. با اختتام این معاهدات، اجرای تعهدات و همچنین اعمال اختیارات و توانایی ها متوقف می شود.

دسته آخر معاهداتی هستند که ایجاد حقوق، تعهدات، اختیارات و تواناییها را مشروط به تحقق بعضی اعمال یا وقایع می کنند، مثل اختیار اقامه دعوی در دیوان بین المللی دادگستری به هنگام بروز اختلاف در تفسیر و اجرای معاهده. اختتام این گونه معاهدات به معنای آن است که آن اعمال یا وقایع قابلیت ایجاد آثار حقوقی مورد نظر را ندارد. حال، تفاوت نمی کند که این آثار پیش از این محقق شده یا نشده باشند. اما با اختتام معاهده اساسی سازمان بین المللی، آن سازمان از اختیارات و تواناییهایی که دارد محروم می شود و در نتیجه از حرکت باز می ماند.

معاهدات در دو مورد خاتمه مي‌يابند كه عبارتند از: الف-  بطلان معاهده؛ ب-  فسخ معاهده.

الف-  بطلان معاهده

معاهدات بین المللی با فرآیند انعقاد و لازم الاجرا شدن وارد نظام بین المللی می شوند. اما برخی از معاهدات بين‌المللي در حین اجرا، با ادعای غیر قانونی بودن شکلی یا ماهوی التزام قطعی مواجه گردند. به بیان دیگر، در مقابل این ادعا قرار گیرند که تولد حقوقی آنها از مشروعیت قانونی برخوردار نبوده و در نتیجه، از حیث حقوقی و در اساس موجودیت نیافته اند تا از حق زیست حقوقی برخوردار شوند. هر گاه چنین ادعایی محرز و ثابت گردد، مسلما چنین معاهداتی بی اعتبار تلقی خواهند شد.

مهمترين اسباب بطلان معاهدات عبارتند از:

1-     نقض حقوق داخلي

2-     تجاوز نماينده‌ي كشور از حدود اختيارات

3-      اشتباه

4-     تقلب یا تدلیس

5-     تطميع نماينده‌ي كشور

6-      اجبار (اجبار نماینده و اجبار کشور یا سازمان بین المللی از طریق تهدید یا اعمال زور)

7-       عدم رعايت قواعد آمره‌ي بين‌المللي

 

ب) فسخ و اختتام معاهده

در مواردی ممکن است موجبی در معاهده پدیدار شود که در زیست حقوقی آن معاهده وقفه ای ایجاد کند و مرگش فرا رسد و در نتیجه تداوم آن برای همیشه خاتمه پذیرد که همان اختتام یا فسخ معاهدات می باشد. در بعضی مواقع ممکن است اجرای معاهدات با خروج یک طرف از دایره طرف های معاهده تحت شرایطی، فقط در قبال آن طرف متوقف گردد و خاتمه یابد که به این مطلب کناره گیری اطلاق می شود.

بطور کلی موجبات اختتام، فسخ و کناره گیری از يك معاهده را مي‌توان به قرار زير طبقه‌بندي كرد:

1-      اختتام معاهده ناشی از انقضای مدت معاهده یا اجرای آن

2-     شرط فاسخ معاهده.

3-     شرط فسخ یا کناره گیری از معاهده

4-     اتفاق اراده ها بر اختتام یا کناره گیری از معاهده

5-     اختتام معاهده بر اثر انعقاد معاهده موخر

6-      نقض ماهوی معاهده

7-     بروز قوه‌ي قاهره يا فورس ماژور

8-     تغيير بنيادين اوضاع و احوال

9-     قطع رابطه دیپلماتیک یا کنسولی

10-    تعارض تعهدات قراردادي

11-     متروك ماندن معاهده

12-    فسخ معاهده در اثر جنگ